چه خندون چه گریون داره میگذره عمرا | خودتُ نرنجون بکامت باشه دنیا

فقط اگه « میـــــــــم » مشکلات رو برداریم!!!

چه خندون چه گریون داره میگذره عمرا | خودتُ نرنجون بکامت باشه دنیا

فقط اگه « میـــــــــم » مشکلات رو برداریم!!!

گذری بر شعر زنده یاد فریدون فروغی

چرا وقتی که آدم تنها می شه
غم و غصه اش قد یک دنیا می شه
میره و یه گوشه پنهون می شینه
ارو مثل یه زندون می بینه
غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم می آد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شبها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل ، لب چشمه ، می نشستیم من و یار...
غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
می گن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغ ابرا رو چوب می زنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمی شه
غم تنهایی اسیرت می کنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

بای بای پاییز

اینم از این....  اینم که داره میره در نتیجه:


       چه خندون چه گریون داره میگذره عمرا ***خودت رو نرنجون به کامت باشه دنیا





پاییز

می دانم دلگیر می شوی

اما چه کنم

پاییز مرا می کشد

شیشه عطرش در جیب من مانده

و خودش رفته

تا تمام درخت ها را بیهوش کند

و بازگردد

فرصت نیست

تا برایت بگویم

برگ ریزان روح یعنی چه

و من چقدر از بوی پاییز را استشمام کرده ام

و ...

فرصت نیست

پنجره ها پس از زمستان گشوده می شوند