تو کیستی که من بی تو اینگونه بی تابم ؟
شب از هجوم خیالت ، نمی برد خوابم
تو چیستی ؟ که من از موج هر تبسّم تو
بسان قایق سرگشته ، روی گردابم
تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپید ؟
تو را کدام خدا ؟
تو از کدام جهانی؟
تو در کدام کرانه ؟ تو از کدام صدف ؟
تو در کدام چمن ؟ همره کدام نسیم ؟
تو از کدام سبو ؟
مدام پیش نگاهی ، مدام پیشِ نگاه !
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه ؟
چه کرد با من ان نگاه شیرین ؟ آه !
کدام نشاط دویده است از تو در تن من ؟
که ذره ذره ی وجودم تو را که میبینند
به رقص می آیند ، سرود می خوانند
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر
تو را به هر چه تو گوئی ، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
همه وجود تو مهرست و جان من محروم
چراغ چشم تو سبز است
و
راه من بسته است !
شعر از : زنده یاد فریدون مشیری
اینم از بلاگ اسکای که تعریفشو میکنن
یکهو قالبمو بهم ریخت .دوستان کمکککککککککککککککککک وای خدایاااااااااااااااااااااااااااااا
من می خوام همیشه عاشق بمونم به تو و چشمای روشنت قسم بـا تـرانـه هـای آفـتـابـی تـو مـی تـونـم بـه صـبـح فـردا بـرسـم ایـنـهـمـه خـاطـره رو چـیکار کـنیم نمی تونیم که از اونا بگذریم واژه شـروع شـعـر مـن تـوئـی بـیـا تـا آخـر خـط بـا هـم بـریـم واسه چی می خوای که تنهام بذاری چرا باید تو رو از یاد ببرم یادمه یه روز نشستی روبروم گفتی که محاله از تو بگذرم بیا با هم آسمونو طی کنیم تو به من یه فرصت تازه بده می دونم که چشمای عاشق تو راه و رسم عاشق
مگه اینا دل ندارن ؟
عشق تنها برای یک بار می اید و برای تمام عمرش می اید عشق همان بود که به تو ورزیدم حقیقتا همان یک بار حقیقتا همان یک بار و از بس بدان اویختم تا همیشه همه ی زندگی ام با ان بیش خواهد رفت بس تا همیشه عا شقت می مانم
دنیا دو روز است یک روز با تو یک روز بر علیه تو ........... روزی که با تو ست مغرور نشو .... روزی که بر علیه توست ما یوس نشو
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه میکنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است.
یه اصفهانیه به دوستش میگه : حسن خودکار داری . میگه نه جوهرش تموم شده . به اون یکی دوستش میگه : مجتبی مداد داری میگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانیه میگه ای بدبختا حالا باید از خودکار خودم استفاده کنم.
گرگه گرسنه اش میشه میره در خونه شنگول منگول در میزنه! پینو کیو میاد دم در میگه از اینجا اسباب کشی کردن!
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا ردتون می کنم.
یه خانواده اصفهانی بعد از یک هفته که موز خریدند مردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون برای اینکه مزه موز نره دیگه اب نخوردند
x میره ماه عسل وقتی بر میگرده زنش میگه : چرا منو نبردی ؟! X میگه : خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم
X میخواسته بچش رو نصیحت کنه! میگه چند سالته؟ میگه 16 سال میگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه